خاطره از دوره راهنمایی

  • ۰
  • ۰

وقتی سوم راهنمایی بودم با بچه های کلاس قرار گذاشتیم که روز پنج شنبه همان هفته بریم پیکنیک، با هم دیگه پول جمع کردیم و وسایل پیکنیک را خریدیم وقتی اون روز میخواستیم بریم همه دم در مدرسه جمع شدیم ولی به این فکر نکرده بودیم که سرویس بگیریم و این باعث شد که دو سه ساعتی اونجا معطل شیم بعد یکی از بچه ها مجبور شد به یکی از فامیلاش بگه که ما رو ببرن و قرار بود که مدیر مدرسه هم باهامون بیاد ولی یه مشکلی براش پیش اومد و نتونست که باهامون بیادوبعد ماشینی که قرار بود مارو ببره به اندازه یه کیلومتر ما رو برد بعد متوجه شد که هیچ بزرگتری همراه ما نیست ما رو برگردوند و رفتن ما به پیکنیک در اون روز کنسل شد بچه ها خیلی ناراحت شده بودن چون همه وسایلای پیکنیک رو خریده بودیم. یکی از بچه ها به مدیر گله کرد و بهش گفت که ما این همه راه از روستاهای اطراف اومدیم که با هم دیگه بریم ولی اینجوری کنسل شد. برای همین مدیر مدرسه گفت که روز جمعه با هم دیگه میریم و روز بعدش با اینکه بارون می اومد ولی باز به همراه مدیر رفتیم... روز خیلی خوبی بود و بهمون خیلی خوش گذشت.

 

 

  • فریده بلوچ